نویسنده: هانری کوربن با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی
مترجم: سید اسد الله مبشری


 
1. اشراقیون تبار روحانی سهروردی را تشکیل می دهند و این سلسله تا امروز، دست کم در ایران ادامه دارد. قدیمی ترین چهره ی این گروه شمس الدین شهرزوری است که بعلت اخلاص به شیخ الاشراق مشهور گردیده است. عجب آن که شرح حال این متفکر که کتابی موسوم به تاریخ فلاسفه تصنیف کرده است تقریباً بکلی مجهول مانده است. می دانیم وقتی سهروردی در قلعه ی حلب زندانی گردید شاگردی جوان به نام شمس، مصاحب او بود. اما قطعاً نمی توان گفت آن شمس همین شمس الدین بوده است، بخصوص اگر شهرزوری چنانکه ظاهراً بنظر می رسد، در ثلث آخر قرن هفتم هجری ( سیزدهم میلادی) در گذشته باشد. بهرحال هر چه باشد دو شرح مفصل از او باقی مانده است یکی شرح کتاب تلویحات سهروردی، دیگر شرحی بر کتاب حکمت الاشراق او.

1. تاریخ فلاسفه مشتمل بر فلاسفه ی قبل از اسلام و فلاسفه ی اسلام، شرح حالیکه از سهروردی در آن کتاب است، کاملترین شرحی است که از احوال او در دست می باشد. 2. کتاب الرموز که مصنف در آن کتاب بعضی از دواعی نو فیثاغورسیان را توضیح داده است. 3. کتابی موسوم به رسایل الشجرة الالهیه و الاسرار الربانیه که دایرة المعارف بزرگ فلسفی و الهی است و تعالیم پیشینیان و پیشکسوتان خود را بطور مجمل در آن ذکر کرده است. در آن کتاب راجع به اخوان الصفا و ابن سینا و سهروردی مشروحاً توضیح داده شده است. کتاب به سال 680 هجری/ 1281 میلادی پایان یافته است ( پس، تقریباً نود سال پس از مرگ سهروردی تألیف آن بپایان رسیده است). از این کتاب شش یا هفت نسخه دستنویس مشتمل بر بیش از یکهزار صفحه ی دو ورقی موجود است.
2. دیدگاه سهروردی بسی پهناور و ژرف است. نحوه ی تصور او این بود که «طبقه ی اشراقیون» پیرامون کتاب اساسی او حکمت الاشراق فراهم آمده مجتمع می شوند. او جمله ی قرآنی «اهل الکتاب» ( یعنی امتی دارای کتابی منزل- فصل اول1 ) را در مورد، «طبقه ی اشراقیون» بکار برد و آن طبقه را بعنوان «اهل هذا الکتاب» نامید ( یعنی جمعیتی که پیرامون این کتاب یعنی کتاب حکمت الاشراق فراهم آیند). مطلبی دیگر وجود دارد که بیش از این مبین معنی است. پیشاپیش گروه اهل الکتاب، «قیم بالکتاب» وجود خواهد یافت و او کسی است که برای دریافتن معانی مکتوم و مطالب دشوار کتاب باید به او مراجعه کرد ( شهرزوری این صفت را حقاً به خود نسبت می دهد). باری، اصطلاح قیم الکتاب در تشیع برای نامیدن امام و نقش اساسی او بکار
می رود. اگر سهروردی در دیباچه ی کتاب مهم خود نقش قطب را قید کرده و از نوباز به یک اصطلاح شیعی توسل جسته است، بی شک از روی صدفه و اتفاق نیست؛ در واقع اشراقیون همیشه در ایران بوده اند، و امروزه نیز عده ی آنان کم نیست هر چند دارای تشکیلات منظم نیستند و قیم بالکتاب را نمی شناسند.
3. در حقیقت، در طول تمام قرون، فکر شیخ الاشراق کم و بیش در عده ای تأثیر کرده است. نیز مردمی از اشراقیون، اصول عقایدی ابراز کرده اند که پیوسته در پرتو افکار جدید، غنیتر و گرانمایه تر گردیده است. اینک باید تأثیر نظریه های اشراقی را در مردمی مانند [خواجه] نصیر طوسی و ابن عربی و شیعیان ایرانی که شارح افکار ابن عربی بوده اند تحقیق کرد. محمد بن ابی جمهور، فلسفه ی اشراق و فلسفه ی ابن عربی و تشیع را ترکیب کرد. بین قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی جهش فوق العاده ای صورت گرفت. آثار سهروردی مشروحاً تفسیر و شرح گردید. جلال دوانی ( متوفی به سال 907 هجری/ 1501 میلادی) و غیاث الدین منصور شیرازی ( متوفی به سال 949 هجری/ 1542 میلادی) کتاب هیاکل النور را شرح کردند. و دود تبریزی نیز کتاب الواح عمادی اهدایی به عماد الدین (930 هجری/ 1524 میلادی) را شرح کرد. مقدمه و قسمت دوم کتاب معظم حکمت الاشراق ( که مهمترین قسمت کتاب است) به فارسی ترجمه و توضیح شد و شرح قطب شیرازی بوسیله ی یک صوفی هندی موسوم به محمد شریف بن هروی به فارسی ترجمه و تفسیر گردید ( تاریخ این کتاب 1008 هجری/ 1600 میلادی می باشد). میرداماد
( متوفی به سال 1040 هجری/ 1631 میلادی معلم بزرگ مکتب اصفهان کلمه ی «اشراق» را بعنوان تخلص شعری خود برگزید. ملاصدرا شیرازی شاگرد معروف او ( متوفی به سال 1050 هجری/ 1640 میلادی) کتاب حکمت الاشراق را به نحوی مخصوص تدریس می کرد، مجموعه ی آن دروس اثری قابل ملاحظه و معتبر است. در همین عصر بود که پیشقدمی کریمانه و صمیمانه ی اکبر شاه مغول ( متوفی به سال 1605) از طریق رفت و آمد فراوان فلاسفه و صوفیان بین ایران و هند، سیر مبادلات عظیم معنوی را بر انگیخت و همه ی همکاران اکبر شاه مستغرق اصول عقاید اشراقی گردیدند. در چنان محیطی بود که اقدام ارزنده ای صورت گرفت و آن ترجمه ی اوپانیشادها (1)، بهگودا- گیتا (2) و غیره از سانکریت به فارسی بود. نیز گروهی از زرتشتیان شیراز و حوالی آن در مصاحبت مغ بزرگ خود، آذرکیوان، بین قرون شانزدهم و هفدهم به هند مهاجرت کردند و این واقعه با اقدام بزرگ و اندیشه ی گرانسنگ مذهبی اکبر شاه در آمیخت. بین آن مهاجران شخصیت فرزانه ی بهرام فرشید مشخص است که از دل و جان شیفته ی آثار سهروردی بود و قسمتی از آن را به پارسی برگردانید. چنین بود که زرتشتیان در محیطی که اکبر شاه آفرید، مطلوب خود را نزد سهروردی ( احیا کننده ی حکمت و خرد ایران باستان) دوباره بدست آوردند. این چند خط کافی است تا از تأثیر فوق العاده آثار سهروردی در جریان قرون آگاه شویم. امروز نمی توان در ایران آثار سهروردی را از تأثیر متفکران شیعی که به او شبیه بوده اند و پیشاپیش همه، ملاصدرا و پیروان او ( تا عبدالله زنوزی و هادی سبزواری، بی آنکه موضع اصیل مکتب شیخی فراموش شود) قرار دارند جدا کرد. امروز به ندرت کسی می تواند اشراقی باشد، و کم و بیش پیرو مکتب ملاصدرا شیرازی نباشد. بدین ترتیب «آینده ی» سهروردی در ایران وابسته به شکفتگی الهیات سنتی است که پیرامون آثار استاد شیراز طرح می گردد. (3)

پی نوشت ها :

1. Upanishads.
2. Bhagavat- Gita.
3. چنانکه قبلا در متن کتاب اشاره شد آراء افلاطون و ارسطو در همه ادوار پیروانی داشته است. اما در بین مسلمانان این دو مکتب به نام مکتب اشراق و فلسفه مشاء معروف است صدها سال بین پیروان این دو مکتب مشاجره و گفتگو بوده است ملاصدرا شیرازی معروف به صدر المتألهین که فلسفه او به نام «حکمت متعالیه» معروف است در فلسفه اولی و حکمت الهی از کلیه افکار افلاطون و ارسطو و حکیمان بزرگ اسلام از قبیل فارابی و شیخ الرئیس و شیخ الاشراق و عارفان بزرگ استفاده کرد و افکار خود را بر نخبه ی آراء آنان افزود و قواعدی استوار بنا گذاشت و به مشاجره دو هزار ساله پایان داد. پس از ارائه افکار او، دیگر مقابله ی فلسفه اشراق و مکتب مشاء معنی ندارد.

منبع: کوربن، هانری، (1371)، تاریخ فلسفه ی اسلامی، با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی، دکتر اسدالله مبشری، تهران، امیرکبیر، پنجم /1389.